از صعودهای به اصطلاح فنی و شتاب زده تا شلوارک پوشان دمپایی به پا
ارسالی از : بهداد جفرودی *
انسان طی توالی فرهنگی خود در طول تاریخ از عصر پارینه سنگی تا به امروز همواره درحال یادگیری آموزه های مختلف و فراموش کردن همه آنها بوده است...! اما گاه به هر دلیلی بخش هایی از این آموزه ها در ذهن بشر باقی می ماند و باید و نباید ها، هنجارها، اخلاق، علم و ... را در جامعه بشری شکل می دهد. اما بی شک درد بشر امروز استفاده نابخردانه از این میراث بازمانده از توالی فرهنگی اجداد خویش است، عمق فاجعه اینجاست که بعد از این همه فراموشی و دوباره یادگرفتن، آگاهانه فکر و دل را به فراموشی می سپاریم. خطوط پیش رو نگاهی هر چند اجمالی بر حال و هوای حاکم بر جامعه کوهنوردی این روزهای انزلی و نقش این فراموشی انتخابی در این رشته ورزشی است. گویا کوهنوردان ایرانی در بین سایر اقشار جامعه اصرار بیشتری به فراموش کردن دارند، فراموش کردن تجربه های تلخ، ناگوار و آسیب زا که این فراموشی به سهم خود باعث تکرار فجایع و آسیب ها می شود. خوشبختانه شهر انزلی هنوز با این اتفاقات تلخ و ناگوار فاصله دارد، یعنی هنوز سودای کوهنوردی فنی آنقدرها بالا نگرفته...! با این وجود نشانه های این بیماری به شدت مسری که کوهنوردی کشور و استان را آلوده کرده در این شهر کوچک نیز به وضوح قابل مشاهده است. صعود های بی حوصله و شتاب زده، صعود به هر قیمتی، صعودهایی که در آنها از تبحر، تجربه، آموزش و ابزار مناسب یا اصلا خبری نیست یا عوامل فوق نقش کمرنگی در آنها دارند. به جرات می توان گفت که معمولا هیچ حادثه ای در کوهنوردی، یکباره و خود به خود ایجاد نمی شود. به دیگر سخن، حادثه در کوه بلای آسمانی نیست که ناگهان و از عالم غیب نازل شود...! نه تنها این چنین نیست بلکه هر حادثه کوهنوردی پیش از وقوع، دقیقا نشانه های خاص خود را بروز می دهد و یا اینکه اصلا این نشانه ها روزها قبل از صعود وجود دارند. با نگاهی به صعودهایی که در چند سال اخیر منجر به فاجعه شده اند می توان چنین نتیجه گرفت که در اکثر موارد کوهنوردان یا اصلا متوجه بروز و وجود نشانه های منجر به حادثه نشده اند، یا با وجود آگاهی بر نشانه ها و یا حتی تشخیص احتمال حادثه، آگاهانه به استقبال فاجعه رفته اند...!
اما از دنیای پر از شور و شیدایی صعود های فنی که بگذریم، با نگاهی گذرا به این روزهای کوهنوردی انزلی مخصوصا در یک صبح تابستانی جمعه که بدون شک از فضای کوهنوردی حاکم بر استان نیز جدا نیست، می توان شاهد پدیده ی آزاردهنده دیگری نیز بود. مشاهده موجودات شلوارک پوش و دمپایی به پا که تحت عنوان گروه کوهنوردی، قصد رفتن به اولین مسیر فرعی منشعب از یک جاده کوهستانی را دارند...! اما خدای نکرده اصلا بحث بر سر ماهیت وجودی چنین موجودات نازنینی که با هر شکل و عنوانی در جستجوی شادی(؟) هستند نیست، جای ما را که تنگ نکرده اند...! سوال اینجاست، آخر چرا عنوان هایی مثل کوهنورد، طبیعت گرد و... را برای خود برمیگزینند؟ طبیعت گردی و کوهنوردی هم مثل سایر فعالیت ها برای خود تعاریف و چارچوب هایی دارند... طبیعت گرد واقعی غیر از ردپای خویش چیزی در طبیعت به جا نمی گذارد، حتی نسبت به همان ردپا هم احساس مسولیت دارد...! طبیعت گرد واقعی به افراد جامعه محلی، فرهنگ، عقاید و باورهایشان احترام می گذارد، و به بیان دیگر با تمام وجود با طبیعت و محیط اطراف خود یکی می شود. آخر وجود این همه تناقض را چگونه می توان توجیه کرد؟ تناقض تلخی که دید عموم مردم و فلان دستگاه و ارگان را به کوهنورد و کوهنوردی شکل می دهد.
بدون تردید بررسی همه جانبه ی آسیب ها و مسائل کوهنوردی شهر از قدرت قلم نگارنده خارج است اما با توجه به نوزایی و رنسانسی که در کالبد پوسیده کوهنوردی شهر صورت گرفته و با قرار گرفتن افراد کاردان و متخصص در جایگاه درست خویش (از آنجا که از نقش تعیین کننده ی مربیان، راهنمایان، متولیان و دست اندرکاران امر کوهنوردی در فرهنگ سازی و اعتلای این رشته نمی توان چشم پوشید) و همچنین وجود گروه ها و تاثیر و تاثرات آنها بر همدیگر و بر هیئت کوهنوردی، تحقق پیدا کردن آینده ای روشن تر دور از ذهن نیست. پیشرفت و اعتلای جامعه ی کوهنوردی بدون کار گروهی و تعامل میان گروه ها میسر نیست، کما اینکه تغییر و تحولات اخیر در جریان کوهنوردی انزلی را بدون ارتباط و تعامل هدفمند گروه ها شاهد نبودیم. با مغتنم شمردن فرصت ایجاد شده، برای تصمیم گیران و سیاست گذاران کوهنوردی شهر، آرزوی روزهایی پویا و بالنده می نمایم.