از پیمایش مسیری در رخ شمالی درفک - و فرود از مسیری دیگر در شرق ...
ارسالی از حسین صالحی:
درمسیر خاموش جنگل... راهی در سایه سار از بلندی درخت تناور قد- و رفتن و دیدن ... "شما اینجارو روشن کردید، اینجا خیلی خلوت بود ، بفرمایید چایی ، بفرمایید نان ، و نانی از زیر خاکستر، که گرم و آماده خوردن است - تکه ای از گوشه نان برمی دارم و میگوید: کم برداشتی باز هم بردار و تکه ای دیگر- زنی میانسال و کومه ای چوبی و باز ، که چند گوساله پشت اجاق آتش لم داده اند و سر و گوش و دم تکان می دهند - اگر چیزی لازم دارید بدهم ... کنار چشمه کوچک ناودانی که با تنه درخت درست شده نشسته و بساط چای و خوراکی را مهیا می کنیم و آب گوارای چشمه که از آن سیر نمی شویم ، و مادر مهربان با تکه ای پنیر در بشقاب، سفارش می کند: نمک دارید؟ نمک بزنید و بخورید... مردش با گله گاو رفته ... - وقت رفتن و ادامه مسیر است - ... دوباره سفارش برای ادامه مسیر از مادر...
چهارشنبه 94/3/06
سه راهی شهر بیجار( گیلان) و دوراهی شهر بیجار به سیاه کیش ساعت 13/20 ... بطرف غرب و سمت راست از جاده ای خاکی با ماشین ادامه مسیر می دهیم، روستاهای مسیر و حاشیه: سیاه کیش- بالا براگور- گرد پشته- امامزاده اسکندر- روناسک- سر فرارو- بیجارسر- هتل سازی؟ – تابلوی امزاده صالح- ... و مسیر بطرف غرب و جنوب غربی- سرعت حدود 40- جاده خاکی خشک ومناسب است. با عبور از کنار تابلوی پرورش ماهی امیر در ساعت 14/20 که در سمت چپ جاده قرار می گیرد – ارتفاع سنج مچی 200 متر را نشان می دهد . به درختان نگاه می کنیم شمشادهای مسیر خشک شده اند ... به روستای فرارود(فرارو) که رودش با جاده فاصله دارد - و می گویند که بخاطر طغیانش فراتر از یک رود است. در کنار جاده در ادامه چند ترانس و تیر برق دیده می شود و ساختمانی در پایین دست بنام هتل؟ جاده در جنگل به پیش می رود و حدود ساعت 15 به لوله آب خوردن که قسمتی در سمت راست جاده دیده می شود و کمی آب از آن بیرون می زند می رسیم - جاده بطرف جنوب غربی ادامه و به سه راهی میرسیم که دو جاده کوبیده تر و یکی سمت چپی کم رنگ تر است و از این جاده که در پشتش کلبه ای دیده می شود وارد مرتع باز می شویم و از ماشین پیاده و با راننده خداحافظی میکنیم. این نقطه با یک کلبه و چند طویله کوچک (ماموسرو) یا محمد حسن رود نامیده می شود که خانواده آقای اکبری در اینجا سکونت دارند - و پرس و جو و حال و احوالی هم با آنان داشتیم- آنها در اینجا بصورت دایم سکونت دارند . ساعت 15/10 را نشان می دهد- با فاصله در حدود 10 دقیقه از اینجا روستای کردمیر قرار دارد که از کنار یکی از جاده های سه راهی با ماشین می توان به آنجا نیز رفت. - از کنار پرچین جلوی خانه بطرف سرازیری و رودخانه و پل سیمانی خراب رفتیم که در مسیر قرار گرفته- و در ادامه رودخانه کم آبی بود- به طرف شرق حرکت می کردیم. در راهی پاکوب و جاده مانند و پر عرض (که واقعا جاده جنگلی بود) در مسیر چند لوله سیمانی بزرگ دیده می شود پس از حدود 30-20 دقیقه جاده را در سمت چپ رها کرده و از راهی پاکوب در سمت راست و سر پیچ وارد جنگل شدیم - در مسیر شرق- در این مسیر گاه گاهی در حین عبور از میان بوته ها ی کوتاه خار دار با برگ های سه گوش که نوک برگ ها تیغ دار بود و همیشه سبز با تک میوه آلبالو رنگ قرمز که پایین زانو و ساق پا را سوزنی می کرد حس خوبی ایجاد می کرد ، دیده می شود. در این مسیر چند مار باریک برنگ قهوه ای تیره به اندازه 25-20 سانت دیده شد که سری گرد شبیهه لوس مار داشت- در ادامه خود را به- سراگاه یا گوساله گاه- محلی باز باعلفزار بدون درخت وشیب دار رساندیم که فقط یک درخت گردو با فاصله از کلبه در جهت جنوب شرقی آن قرار دارد.
عکس از امید
راه پاکوب پایین کلبه را که از دور دیده می شود بطرف جنوب غربی ادامه می دهیم با عبور از چند آبریز و طی مسیر جنگل خود را به سراگاه (کینفت) می رسانیم نقطه ای باز و بی درخت و شمالی جنوبی دارای یک کلبه کوچک چوبی که پایین آن گلی و بالا چوبیست و در سمت شرق آن یک طویله بصورت شمالی شرقی دیده می شود، مسکونی نیست - شب در این نقطه توقف می کنیم، بعلت کمبود آب خوردن از آب برکه جلوی کلبه پس از عبور از صافی (گاز استریل) برای سوپ و چای استفاده می کنیم روز به پایان خود نزدیک می شود و حوالی ساعت 20 هوا ابری شده و پس از چند رعد باران دانه درشتی شروع به باریدن می کند که حدود 20 دقیقه ای ادامه می یابد – ما درحال گرفتن عکس از چشم انداز جنوبی دیواره از بالای جنگل هستیم – پشه ها با وز وز به ما اخطار می دهند – ولی قابل تحمل اند شبی صاف بهمراه نیمه کوچک ماه را به صبح می رسانیم.
پنج شنبه 94/3/07
ساعت 7 از راه پشت کلبه که درخت کوچک گردویی دیده می شود پایین رفته و از مسیری پاکوب به غرب و سپس جنوب و بالا ادامه می دهیم.
و قبل از ظهر در حدود ساعت 11 خود را پس از عبور از نقطه ای بی درخت با گلپر و علف های بلند در جهت شرق به کومه – کلام- یعنی -کلاسرا - می رسانیم (گفته می شود که در این نقطه گاو نری رم کرده و به همین دلیل این نام را دارد) که کومه ای با چوب و شاخه درست شده ... آقای رضایی با همسرش که میانسالند درحوالی این نقطه گاوها را برای چرا نگه می دارند و در آن کومه شب مانی و زندگی می کنند تقریبا در وسط این محوطه چشمه آبی که حوضچه کوچکش بوسیله تنه درخت گود و شکل ناو درآمده ترمیم و درست شده ، که آب گوارایی دارد. با توقف و استراحت لازم، در ساعت حدود 12 بطرف شرق و با فاصله ای از دیواره و جنگل، کومه را پشت سر گذاشته و بالاتر از سمت چپ وارد جنگل و در پاکوبی که در اطرافش سنگها سفید رنگ بودند ادامه دادیم.
- پس از مدتی به محلی شیب دار و بی درخت و محدب با علفهایی چون ساقه بلند گلپر... رسیدیم ودر این نقطه بود که گله گاوهای آقای رضایی و خودش را دیدیم- مردی باریک اندام با موهای سپید و صورتی آفتاب سوخته با گالشی (کفش لاستیکی) در پا و جوراب پشمی ساق بلند- و داسی در دست- گاوها با تعجب به ما نگاه می کردند و ما برای سلام و عرض ادب بطرف آقای رضایی چند قدمی برداشتیم - در حالی که حرف می زدیم متوجه حمایت و اعتراض چند گاو شاخ بلند شدیم ، که گویا با خود می گفتند که این غریبه ها از یاور و همراهشان چه می خواهند آقای رضایی گاوها را کمی دور کرد و با ما با روی خوش صحبت و گفتگو و هم تصویر شد و خود را برای پیشنهاد عکس ، آماده تر کرد ... کمی بالاتر در ادامه به سمت چپ و وارد جنگل شدیم زمان زیادی طول نکشید که وارد نقطه باز و سنگلاخی و آبریزی کم شیب شدیم که چوب های پراکنده ای ریخته و دیده می شد- وارد گلپرهای بلند به اندازه یک قد شدیم و برای عبور باید با دو دست شکاف ایجاد کنیم تا دید و گام برداریم حدود 8-7 دقیقه اینگونه پیمایش داشتیم – در این نقطه بقایای چشمه لجنی در وسط وجود دارد و همینطور بقایای کومه ای کم اثر – این محل (میانه سرا) نام دارد ادامه مسیر را از بالای میانه سرا و جهت جنوب شرقی از داخل جنگل ادامه می دهیم. راهها پس از مدتی کور می شوند و باید گاهی مسیری را برگشته و دنبال علایمی چون نوشته های روی تنه درخت یا کور شکافی برای ورود به شبه مسیر در جنگل و زمین صاف و شاخه های شکسته یا درختچه های بریده شده که 1/5 تا 2 متر آن در زمین است - که گریزی از سرگردانی و ایجاد ناامیدیست – در ادامه مسیر پس از پیمایشی دو ساعته به آبریز سنگی بزرگ که تکه های سنگ از بالا دست به پایین آمده می رسیم کمی پله پله از داخلش خود را از روی سنگ های تثبیت شده بالا می کشیم – تا قسمتی را در سمت دیگر آن پیدا کنیم و به سمت دیگر برویم – یادآوری: از میانه سرای پر از گلپرهای بلند به ارتفاع یک قد و بیشتر ... دیگر هیچ نقطه ای یا علایمی از طریق جی پی اس نداشتیم فقط فاصله معینی را از دیواره و شیب رو به پایین آن حفظ می کردیم و بطرف شرق ادامه میدادیم و البته بالاخره به آبریز پرعرض دیگر و پر سرخس می رسیم که باز هم چندین متر از روی سنگها یا از لای سرخس ها از سمت راست به سمت بالا رفتیم و به دیواره نزدیک شدیم. دیواره ای صاف و یکدست نبود درختچه هایی متفاوت بر روی آن دیده می شد از کنارش به آبریز دیگری می رسیم که در شکاف گود آن برف دیده می شد و خاک و برگ خشک و سنگ ریزه رویش را پوشانده بود-
هوا گرم بود از صبح روز دوم هوا آفتابی و راه رفتن در قسمتهای کم درخت و بیدرخت گرم که خیس عرق می شدیم و لباسها را تعویض یا کمتر می کردیم. در مصرف آب دقت می کردیم هرچند که از کلاسرا – هم آب گوارایی زیادی نوشیده و هم 2/5 لیتر برداشته و با خود داشتیم (هرنفر) – یاد آور می شود که با توجه به تذکر مبنی بر این که از آب باقیمانده بخورند ولی، بچه ها در کنار آبریز کم آبی قبل از کلاسرا بعلت کمبود آب از آبریز آب خوردند- بین کینفت و کلاسرا آب مناسبی ندیدیم ... – با دیدن برف داخل شکاف بعلت عطش و تشنگی تکه ای از برف سفت را از شکاف جدا کرده و در آنطرف آبریز روی زمین گذاشته و با در قوطی تراش داده و کم کم آب می خوردیم- پس از توقف و خوردن برف شکری لذیذ- البته گاه یادآور می شدیم که زیاد نخوریم چون سینه ها گرم است-
از سمت دیگر آبریز مسیر شبه پاکوبی را بطرف شرق در پیش گرفتیم قصد این بود که از دامنه گرده ای آنطرف بطرف جنوب برویم ولی راه نداد در آخرین آبریز شرقی با نگاهی به سمت جنوب بنظر می رسید که شکل گردنه و شکاف آن اجازه عبور می دهد پس از پیمایش مسیر در سنگلاخ و گاه در میان سرخس ها که حالت پاکوب و زیگزاگ بود طی شد –
پس از توقف و نگاهی به اطراف در جهت غرب نقطه ای پاکوب دیده که به طرف آن رفتیم از داخل جنگل و سنگهای ریشه دار کنار مسیر و گاهی درحین برخورد با شاخه های پربرگ مگس های ریزی به پرواز در می آمدند و لحظه ای ما را به عکس العمل وادار می کردند- بر روی تنه درختی کنده کاری دیده شد و در این مسیر با کمی چپ و راست رفتن به بالا و کنار دیواره سنگی توام با تک درخت رسیدیم از کنار گلهای زرد رنگ و گاهی گل های بنفش شیپوری آخرین شیب را بطرف شکاف و گردنه پر شیب و چند متر دست به سنگ شدن به نقطه باز تر و کم شیب رسیدیم که نمودی از موفقیت بود. پس از زمان کوتاهی در بالاتر فضا بازتر شد و شیب خفته مرتعی در جلوی ما که انتهایش پایین دیواره 8-7 متری تکه برف بزرگی رو به شمال دیده می شد با کمی توقف از کنار برف بطرف شرق و جنوب رفته و بالاتر با برفچال و منطقه باز و دشتی که در قسمتی دارای سنگ چین برای گوسفندان بود مواجه شدیم - محل مناسبی برای توقف و کمپ است – با توجه به خستگی و زمان اینجا را برای استراحت وشب مانی با پهن کردن زیر انداز و آوردن برف از برفچال برای چای و... انتخاب کردیم -
ساعت حدود 17 و ارتفاع حدود 2200 است- در دور دست و در جنوب و غرب چهار قله دیده می شود که بترتیب از چپ به راست اولی قله ای خط الراسی- دومی قله ای با سر کوچکتر و تیغه ای – سومی خط الراسی با شکاف و چهارمی با سری مخروطی در جهت غرب – از این نقطه تصور ما این بود که سومین قله ، قله درفک باشد- با زمانی که داشتیم به استراحت و خوردن و آشامیدن پرداختیم پس از ساعتی چادر را برای احتیاط بر پا کردیم .
در حدود ساعت 19/30 ابر خاکستری رنگ و یک پارچه در سمت غرب و ابرسفید در حال غلیانی در جلویش دیده شد که در حال حرکت بطرف شرق بود در فاصله زمانی حدود 10 دقیقه با فشار باد منطقه ما مه آلود شد و مه بتدریج گذشت پس از آن صدای رعد (برق دیده نمی شد) شنیده شد و در این فاصله جای چادر را آماده و میخ ها را زدیم و چادر آماده شد – و باران شروع شد در حدود 30-20 دقیقه باران بصورت درشت و کم بارید - نزدیک غروب بود که باران قطع شد – از چادر بیرون آمدیم. باد از غرب می وزید و ما در هوای مطبوع بعد از باران از چادر فاصله گرفتیم – و به سمت شمال غربی رفته تا نگاهی به آن سمت داشته و عکاسی کنیم ... باد خنک بود و غروب در راه به کنار چادر برگشتیم و واردش شدیم ... تا ساعت حدود 22 از خاطره ها و ... صحبت کردیم ... شب گاه گاه صدای خفیفی از رعد به گوش رسید و دوباره مدت کوتاهی باران بارید و بعد صاف...
جمعه 94/3/08
صبح را با صبحانه گرم شروع و به پایان بردیم... لوازم را جمع کرده بطرف غرب و گردنه قله چهارم حرکت کردیم . –
در پشت قله و در سمت غرب در تنگه بازی یک آبگیر دیده می شد – بطرف جنوب جلوتر رفتیم و به ناگه در روبرو دیواره غار درفک و در سمت شرق و چپ اولین کلبه های کاسه درفک دیده شد و قله ای بلند در چشم انداز جنوبی - این قله اصلی درفک بود. با عبور از مسیر غرب بطرف جنوب ادامه میدهیم و نهایت از خط الراس و گردنه غربی کاسه درفک - دامنه یال را بطرف قله ادامه می دهیم و با دیدن تابلو یقین می کنیم که قله درفک همین است، که هست! ساعت 11-
در مسیر جز چوپانان باگله (که از دور دستی برایشان تکان می دهیم) کسی دیده نمی شود – جز یک گروه که از کاسه در حال رفتن بطرف غارند... با توقفی 20 دقیقه ای روی قله و تابلو- چند عکس یادگاری را ثبت می کنیم و بطرف جنوب شرقی حرکت - تا خود را در مسیر جاده خاکی و کلبه های مسیر بالای جاده برسانیم- چند نفرازگروه اداره آب رشت را درمسیر جاده می بینیم وحال واحوالی می کنیم – در ادامه هم خود را از کنار منبع سیمانی گردنه منتهی به جنگل به شیر آب و کلبه های بالاتر از اربه ناب می رسانیم- با توقف و برداشن آب و استراحت- مسیر سمت چپ و کنار سیم خاردار راهی را بطرف شمال در پیش و خود را به بالای اسپه بزان(اسپهبدان) رسانده - در چشم انداز سمت چپ از کنار راه اریب و چشمه کوچک زیر سنگ- بلندی کوه اسپه بزان با خاک خاصش دیده می شود- و درختان به گل نشسته مرتع دره اسپه بزان در پایین دست- تما م منطقه را غبار گرفته- از کنار تیرک های چوبی سیم خار دار بطرف شرق و به جاده خاکی در مسیر تیر های فلزی بطرف شاه شهیدان سرازیر می شویم- هدف ما رسیدن به سیاهکل بود...
عکس از امید
از اینجا با وسیله نقلیه خود را به دیلمان و شهرک اسپیلی رسانده و ادامه مسیر را هم با سواری خطی بطرف سیاهکل ادامه می دهیم با عبور از جاده ای طولانی و جنگلی که بعضی از درختان آن رنگ باخته و قهوه ای شده اند و همینطور درختان افرا را در همین نزدیکی می بینی که تمام برگ هایش سوراخ سوراخ شده - با ادامه مسیر و عبور از قسمتی در جاده خاکی قدیم (بعلت ترمیم جاده آسفالته) وارد سیاهکل شده و پس از تماس مستقیم ( بدون کد) با شماره 133 آژانس سواری و توقف برای غذا در شهرک با همان وسیله خود را از مسیر میان بر به پلیس راه رشت- تهران رسانده که از این نقطه با اتوبوس می توان راحت تر به تهران یا رشت رفت... و همچنان همه جا غبار آلود !!!!.
شرح ، نوشتار و عکس ها از: حسین صالحی.
کیلومتر طی شده از نقاط در مسیر صعود به درفک
1- از کلبه آقای اکبری نقطه شروع پیمایش تا گاوسرای اول 9/3 کیلومتر
2- از گاوسرا تا کینفت 2/6 کیلومتر
3- از کینفت تا کلاسرا 5/11 کیلومتر
4- از کلاسرا تا شب مانی دوم 17 کیلومتر
5- از شب مانی دوم تا قله درفک 5/20 کیلومتر
6- از قله تا شیر آب بالای اربه ناب 25 کیلومتر
7- از شیر آب تا شاه شهیدان 5/31 کیلومتر
باتشکر از همنوردان و همراهان : کامران و امید در ثبت مسیر. 94/3/14