به نام خدا

نامش در آن اوایلی که شروع به کوهنوردی کردم برایم عجیب بود. اوراز!! یعنی چی؟ بگذریم. امروز بر آن شدم پس از گذشت شش روز از سالروز فوتش این مطلب را که بر گرفته از سایت گروه اماوند است با شما هم به اشتراک گذارم. پاراگراف آخر بسیار تامل برانگیز است. روحش شاد. عالی

 

در شامگاه ۲۵شهریور سال ۱۳۴۸در شهرستان نقده به دنیا آمد . هنگام تولد وی حاج احمد اوراز دوران حبس را در زندان فلک الا فلاک سپری می‌نمود و این آغاز توأمان با درد و رنج دوری از پدر، سرآغاز زندگی بزرگ مرد تاریخ کوهنوردی ایران زمین را رقم زد. محمد اولین سالهای زندگی را به سبب مشکلات ناشی از  دستگیری پدر  و سپس تبعید  وی به شهرستان کاشمر به دور از زادگاه و  در نهایت ناملایمات روزگار به همراه خانواده  در آن  شهرستان سپری نمود  و بعد  از  سه سال به شهرستان نقده بازگشت .  سال  ۱۳۵۵ مصادف بود با شروع دوران تحصیل محمد و او دوران ابتدایی وراهنمایی و  دبیرستان را در شهرستان نقده به اتمام رساند و در سال تحصیلی ۶۵ـ۶۶  موفق به أخذ مدرک دیپلم در  رشته اقتصاد و علوم اجتماعی شد. از سال ۱۳۶۷ الی ۱۳۶۹  وارد دوران خدمت سربازی شد وپس ازپایان دوران خدمت سربازی درسال ۱۳۷۳ در رشته کارشناسی تربیت بدنی  دانشگاه ارومیه پذیرفته شد   و  در سال  ۱۳۷۹  از این دانشگاه فارغ التحصیل شد  (با  وجود  وقفهٔ  بسیار به سبب شرکت در اردوهای تیم ملی ) سال ۱۳۶۷ در اولین تجربهٔ پیش از  ورود به دنیای حرفه ‌ای کوهنوردی  گروه قندیل را  بنا نهاد و  بعد از آن فعالیتهای خویش را در گروه کوهنوردی سامرند  شهرستان نقده ادامه داد تا بالاخره در سال ۱۳۷۳ به همراه جمعی از دوستان پیشکسوت این رشته در سطح شهرستان گروه  کانون  کوهنوردان نقده را تأسیس کردو آغاز فعالیتهای این گروه را میتوان سر آغاز ورود محمد به دوران زندگی حرفه‌ای در رشتهٔ کوهنوردی قلمداد نمود. سال۱۳۷۶ برای اولین بار  پس  از فراخوان فدراسیون کوهنوردی  در اردوهای  آماده  سازی تیم ملی  جهت اعزام به قلل  گاشربروم  دو و راکاپوشی در کشور پاکستان شرکت نمود و با نشان دادن  توانمندیهای لازم موفق  به عضویت  در تیم اعزامی به قله راکاپوشی باارتفاع ۷۷۸۸ گشت. ودر همان سال به اتفاق ۶ نفر از دوستان و اعضاءتیم موفق به صعوداین قله شد و اولین تجربهٔ هیمالیا نوردیش رابا موفقیت پشت سر نهاد. سال ۱۳۷۷ را میتوان نقطه عطف تاریخ زندگی محمد اوراز دانست در این سال وی به همراه سه نفر از اعضاء تیم  ملی  کوهنوردی ایران  توانست به قله اورست بلند ترین قله جهان صعود نماید. به این ترتیب  وی به عنوان اولین صعود کننده ایرانی قله اورست شناخته شد. بعد از صعودبه قله اورست هر روز برگ زرین دیگری بر افتخارات این قهرمان نامی اضافه شد و هرقدمی را که پشت سر می‌نهاد پله‌ای بود در جهت رشد و تعالی و آشکار شدن هرچه بیشتر توانمندیهای ذاتی بزرگمرد کوهنوردی ایران زمین و به طبع آن در  جهت رشد و تعالی ایران عزیز. و بالاخره  در سال  ۱۳۸۲،  هنگام صعود به قله گاشبروم ۱  در پاکستان ، محمد اوراز به همراه مقبل هنرپژوه بر اثر سقوط بهمن سقوط می‌کنند مقبل هنر پژوه سالم ماندولی محمداوراز پس ازانتقال به بیمارستان شفا در اسلام آباد پاکستان در گذشت.

صعودهاي برون مرزي

1376 - صعود قله راکاپوشي (7788 متر) ، پاکستان
1377 -
صعود قله اورست (8849 متر) بلندترين قله دنيا ، هيمالياي نپال
1379 -
صعود قله چوايو (8201 متر) ششمين قله بلند دنيا ، هيمالياي تبت - بدون استفاده از کپسول اکسيژن
1379 -
صعود قله شيشاپانگما (8036 متر) سيزدهمين قله بلند دنيا ، هيمالياي تبت - بدون استفاده از کپسول اکسيژن
1380 -
صعود قله ماکالو (8463 متر) پنجمين قله بلند دنيا ، هيمالياي نپال - بدون استفاده از کپسول اکسيژن
1380 -
صعود قله آرارات (5165 متر) ، ترکيه
1381 -
صعود قله لوتسه (8511 متر) چهارمين قله بلند دنيا ، هيمالياي نپال - بدون استفاده از کپسول اکسيژن
1382 -
صعود تا ارتفاع 7900 متري قله گاشربروم 1 (8064 متر) يازدهمين قله بلند دنيا ، هيمالياي پاکستان - اوراز و مقبل هنرپژوه در ارتفاع 7900 متري بر اثر ريزش بهمن تا ارتفاع 7300 متري سقوط کردند. در اين حادثه مقبل هنرپژوه سالم ماند ولي اوراز بعد از انتقال به بيمارستان و پس از گذشت 20 روز درگذشت

تندیس محمد اوراز

ماجراي تيم ملي در گاشربروم۱

گاشر بروم به زبان محلي کوه نشينان پاکستان يعني : ديواره نوراني

تيم ملي کوهنوردي ايران پس از چهارمرحله اردوي آمادگي و انتخاب 10 کوهنورد به نامهاي محمد گودرزي ، داود خادم ، حسن نجاريان ، محمد اوراز ، مقبل هنرپژوه (جوانترين عضو تيم باحدود بيست سال سن) ، حميد ناصري ، رضا بهادراني، عظيم قيچي ساز، امين عظيمي، فرهاد عزيزي مقدم وبه همراهي سرپرست اقبال افلاکي و پرشک تيم محمد جدائيان درتاريخ 14 تيرماه براي فتح قله 8064 متري گاشربروم 1 به سمت منطقه اسکاردو در مرز چين و پاکستان حرکت کردند .

براي رسيدن به قله ابتدا به کمپ اول در ارتفاع 5400 متري و سپس به کمپ اصلي يا بيس کمپ در ارتفاع 6900 متري رفته و از آنجا پس از سه بارحمله به کمپ آخر در ارتفاع 7300 متري نتوانستند قله رافتح کنند و در يکي ازاين حمله ها به علت شرايط بد آب وهوايي يک هفته در کمپ آخر گرفتار شدند .

تيم پس از مشورت با سرپرست خود آقاي افلاکي تصميم ميگيرند کي طي روزهاي 20 تا 25 مرداد ماه حمله نهايي به قله را انجام دهند و براي اين منظور نيز چهار کوهنورد انتخاب ميشوند.

درسحرگاه 25 مرداد ماه تيم چهارنفره عازم فتح قله ميشود و درساعت 8 صبح آنچه که نبايد رخ ميداد؛ اتفاق ميافتد و تيم در ارتفع 7900 متري دچار بهمن ميشود و دوتن از کوهنوردان به نامهاي محمد اوراز و مقبل هنرپژوه تا به ارتفاع 7100 متري با بهمن سقوط ميکنند . اين کوهنوردان به کمک کوهنوردان تيم ملي و ديگر کوهنوردان حاضر در منطقه به طور معجزه آسايي از زير بهمن زنده بيرون مي آيند .اين دو کوهنورد به کمپ اصلي انتقال داده ميشوند . از آنجا به علت وخامت حال دوکوهنورد ما براي انتقال محمد و مقبل به بيمارستان تقاضاي هليکوپتر ميکنند ، ولي به دليل شرايط بد آب و هوايي و شرايط منطقه اين کار امکان پذير نبوده وبه خاطر شرايط بد آب وهوايي از روز دوم پزشک بر سر اين دو حاضر ميشود و کارهاي درماني را آغاز ميکند . در روز سوم بعد از انتقال حادثه ديدگان به کمپ اول هليکوپتر ارتش پاکستان طي دو مرحله ابتدا مصدومان را به اسکاردو و سپس به بيمارستان شفاي اسلام آباد منتقل ميکند . و درآنجا هر دو بيمار تحت درمان دکتر عرفان قرار ميگيرند .

مقبل هنرپژوه خوشبختانه آسيب جدي نديده بود و آسيبهاي او فقط در سطح کوفتگي بدن بوده ولي متاسفانه محمد اوراز از ناحيه سر دچار ضربه مغزي شده و مهره شماره يک کمر او هم شکسته است و از روز اول شهريور ماه در بيهوشي کامل به سر ميبرد و در بخش مراقبتهاي ويژه بيمارستان بستري شد.

ازروز دوم شهريور فدراسيون کوهنوردي براي انتقال محمد به ايران تلاشهاي خود را آغاز ميکند. در روز سوم شهريورماه نيز آقاي آقاجاني به تيم مي پيوندد. در اين راستا فدراسيون يک هواپيماي امدادي را به صورت آماده باش از يکي ازشرکتهاي آلماني کرايه ميکند ودر ايران نيز هماهنگي هاي لازم را با دکتر قدسي انجام ميدهند تا ايشان درمان محمد رابرعهده بگيرند . ولي به علت شرايط وخيم بيمار دکترعرفان اجازه انتقال وي را به ايران نميدهند و قرار ميشود که دکتر قدسي به پاکستان رفته تا به عمل جراحي محمد ودرمان او نظارت داشته باشد ، که ايشان بنا بر خبرها دوشنبه به اسلام آباد پرواز کردند.
محمد کوهنورد بزرگ کشورمان در همه 8 برنامه تيم ملي در هيماليا حضور داشته ودر 4 صعود نيز جزو تيم حمله به قله بوده است.
محمد نوري فر: «ما مي رويم . قدري بارش هست. مسير بهمني است. با احتياط مي رويم جلو و قله را حتما  صعود مي كنيم.» اين آخرين تماس محمد اوراز با كمپ 3 بود. پانزده دقيقه بعد روي صفحه نمايشگر بي سيم سرپرست تيم علامت صليب (به نشانه دريافت پيام) ظاهر شد. حميد ناصري از اعضاي تيم مي گويد: «حول و حوش ساعت 30:10 صداي ناله و زاري از بي سيم شنيدم.» آنها ابتدا احساس كردند دگمه بي سيم _ بر گردن آويخته مي شود _ تحت فشار سگك زيپ كاپشن قرار گرفته و صداي نفس نفس زدن محمد در حين صعود را مي شنوند اما اوراز بعد از سقوط بهمن تنها راهي كه براي خبر كردن به ذهنش خطور مي كند اين است كه دستش را حدود 20 دقيقه روي دكمه مكالمه بي سيم نگه دارد. در ارتفاع 7 هزار متري گاشربروم حالت رخوت شديدي به كوهنورد دست مي دهد. پوشيدن يك پيراهن دقايق زيادي طول مي كشد، كسي حاضر نيست غذاي خودش را گرم كند و يا حتي يك ظرف آب درست كند. (به دليل كمبود اكسيژن) در اين شرايط گروه امداد با حركت به طرف مصدومان عمل خطرناكي را انجام مي دهد. كاري كه ناصري معتقد است در عالم عقلانيت ناشدني بود: «آدم پيش خودش فكر مي كند كجا بروم؟ روي بهمن؟» آنها دقيقا در جايي قرار داشتند كه به «منطقه مرگ هيماليا» شهرت داشت. يكي از اعضاي گروه امداد مي گويد: «چون تا آن روز هيچ اتفاق بدي براي تيم هاي ايراني رخ نداده بود وچون همه حوادثي كه در هيماليا روي داد منجر به مرگ حتمي شد بنابراين ديگر به امداد و نجات و آموزش آن نپرداختيم!» ناآشنايي گروه امداد با پانسمان فشاري و نيز ناتواني در تزريقات وريدي نشان مي داد كه حتي آموزش اورژانس هاي پزشكي و كمك هاي اوليه در يك دوره فشرده هم از نگاه فدراسيون كوهنوردي ضروري به نظر نمي رسيد.

يكي از كوهنوردان تشخيص مي دهد كه اوراز از ناحيه كمر آسيب ديده بنابراين بايد در حمل او دقت كرد. محمد با لحن مبهمي براي آخرين بار حرف مي زند: «خوبم، گرممه، گرممه» و در پاسخ مي شنود: «مي ريم پايين خنك مي شي، مي ريم تو برف ها سرد مي شي!» اما او خبر نداشت كه بايد 5 روز تمام در برف كشيده شود.

گويا فقط تدارك كفش و لباس كوهنوردان _ آن هم بر وجه امانت _ به عهده فدراسيون كوهنوردي بود كه برابر دريافت چك عودت به عنوان وثيقه در اختيار اعضاي تيم گذاشته شده بود. آنها كوله پشتي، كيسه خواب و تمامي تجهيزات صعود را بايد با هزينه شخصي تهيه مي كردند. گروه كوهنوردي گاشربروم تنها با 3 دستگاه بي سيم عازم منطقه هيماليا شد. در بسياري از كشور هاي توسعه يافته «صعود ملي» وجود ندارد، اين گروه ها و كوهنوردان هستند كه در توافق با يك اسپانسر مالي اقدام به صعود مي كنند اگر فدراسيون كمبود بودجه نداشت پس ضعف در تدارك چگونه قابل توجيه است؟

انتقال اوراز تا ارتفاع 5900 متر براي آدم هايي كه «كي تو» يا قله هاي ديگر را صعود كردند، خنده آور بود. افلاكي سرپرست تيم مي گويد: « خارجي ها اعتقاد داشتند كه ما ديوانه ايم. هيچ كس فكر نمي كرد ما بخواهيم محمد و مقبل را پايين بياوريم.»

پس از سقوط

24 ساعت پس از سقوط، روابط عمومي فدراسيون كوهنوردي گزارش داد: «تيم ملي كوهنوردي ايران كه متشكل از 12 نفر، سوم تير ماه عازم پاكستان شد و قريب به يك ماه در تلاش براي فتح يازدهمين قله مرتفع دنيا از سلسله جبال هيماليا در منطقه قراقروم بود صبح يكشنبه 26 مرداد ماه تيم اول متشكل از محمد اوراز، حسن نجاريان، داود خادم و مقبل هنرپژوه تا ارتفاع 7900 متري پيش مي روند. آنها در يك لحظه غافلگير كننده با ريزش ناگهاني بهمن رو به رو مي شوند كه دو نفر از اين جمع چهار نفره اسير بهمن شده و متوقف مي شوند. هر دو كوهنورد باتلاش نفرات تيم حمايت  كننده از اين حادثه جان سالم به در بردند!» انگار كه تمام سعي تنظيم كننده اين خبر پنهان ساختن اتفاقي ناگوار بود اما 8 روز پس از وقوع حادثه «محمود ايل بيگي» خبرنگار صداوسيما خبر رسمي آن را مخابره كرد و اين گونه اتفاقي مهم و ناخوشايند براي يك هفته توسط مسئولان فدراسيون كوهنوردي پنهان ماند.

آقاجاني، رئيس فدراسيون كوهنوردي بلافاصله پس از دريافت خبر به پاكستان رفت. او مي گويد: «من 13 روز آنجا بودم. حداقل 10 هزار دلار به ارتش پاكستان پول دادم تا محمد و مقبل را به اسلام آباد منتقل كنند.» آقاجاني وقتي اولين گزارش را از پزشك معالج دريافت كرد بلافاصله با پزشكان ايراني مشورت كرد و بعد به فكر انتقال اوراز به تهران افتاد.

به اعتقاد رئيس فدراسيون بيمارستان شفاي اسلام آ باد، بهترين بيمارستان منطقه بود اما يكي از مخالفان فدراسيون كوهنوردي چند روز بعد براي افزايش دقت و جلوگيري از شيوع شايعات بي مورد توصيه كرد رتبه بيمارستاني كه كف اتاق U.C.I در آن به وسيله جاروي دستي نظافت مي شود، آن هم زماني كه بيماري با «شرايط كاملا بحراني» در آ نجا بستري است توسط منابع رسمي منتشر شود! همچنين خبرگزاري بي بي سي هم در آخرين ساعات چهارشنبه 16 آگوست 2003 اين خبر را اعلام كرد. وقتي اين گروه 12 نفره تصميم داشتند فعاليت هاي هيماليا نوردي خود را آغاز كنند، سايت اورست نيوز به نقل از مربي تيم كوهنوردي ايتاليا نوشت: «شرايط آب و هوايي براي صعود به گاش بروم مناسب نيست. من اگر جاي ايراني ها بودم هرگز حاضر نمي شدم گروه خود را در چنين شرايطي روانه قله كنم.» شيرمحمد، نايب رئيس فدراسيون اين موضوع را تكذيب مي كند: «مربي ايتاليا چنين حرفي نزده. هيماليا اين نيست كه بگوييم هوا خوب است پس حمله كنيم. اوراز كه بچه نبود، باتجربه بود. او تا قبل از اين 5 قله بالاي 8 هزار متري را صعود كرده بود. مي توانست تصميم بگيرد كه برود يا نرود. بگذريم كه حالا مي گويند به محمد گفتند برو، او هم رفته.»

در همان روزي كه كوهنوردان ايراني فعاليت خود را براي صعود آغاز كردند چند تيم خارجي ديگر به دليل شرايط نامعلوم آب و هوايي به كشور هاي خود بازگشتند. دو هفته قبل هم دو اسپانيايي، يك اوكرايني و يك روسي در راه صعود مفقود الاثر شدند.محمد اوراز قبلا به طرز خارق العاده اي توانسته بود به دو قله 8 هزار متري «ماكولو» و «لوتسه» بدون اكسيژن صعود كند.

درخواست استعفا

دو شب پس از مخابره خبر از پاكستان محسن مهرعليزاده وقتي كه مي خواست وارد استوديو خبر شبكه دوم سيما شود تا درباره «طرح جامع ورزش» صحبت كند، از چنين اتفاقي مطلع شد. يكي از مسئولان اين برنامه به رئيس اطلاع مي دهد كه مردم نقده و اروميه (شهر اوراز) تماس هاي فراواني را با روابط عمومي صداوسيما برقرار كردند. مهرعليزاده بلافاصله اطلاعات لازم را دريافت مي  كند. هنگامي كه او مقابل دوربين نشسته بود از زمان حضور رئيس فدراسيون در پاكستان چهار روز مي گذشت اما پاسخ رئيس سازمان ورزش حيرت انگيز بود: «من همين امروز آقاجاني را به پاكستان فرستادم! ما اعلام كرديم تمامي هزينه ها بابت مداواي اين ورزشكار را سازمان متحمل مي شود.» از گفته هاي مهرعليزاده كاملا مشخص بود كه با گذشت 10 روز از وقوع حادثه او تا آن لحظه هيچ گونه اطلاعي در اين مورد نداشته است. معاون رئيس جمهور يك بار ديگر در مراسم انتخاب برترين ورزشكار سال ايران براي دو بار متوالي نام «اوراز» را اشتباه تلفظ كرد تا اين بار دوستداران اوراز در سايت هاي اختصاصي كوهنوردي خواهان استعفاي مهرعليزاده شوند. يك كارشناس كوهنوردي در روز هايي كه خبر استعفاي مهرعليزاده در حمايت از برخي ماجرا هاي سياسي منتشر شد، نوشت: «او همان روزي كه در مقابل ملت ايران زنده و مستقيم از شبكه دو بي اطلاعي خود را از سقوط كوهنوردان ايراني نشان داد بايد استعفاي خود را تقديم رئيس جمهور مي كرد.»

واكنش هاي احساسي و غيرمنتظره كوهنوردان ايراني كه بيشتر علاقه مندند در سايت هاي اينترنتي نظرات خود را اعلام كنند تا جايي پيش رفت كه يكي ديگر از مسئولان سابق فدراسيون خواهان بر كناري رئيس سازمان تربيت بدني شد: «اگر درباره مسائل سياسي و براي حمايت از گروهي شاهد هستيم رئيس سازمان ورزش واكنشي در حد استعفا نشان مي دهد، مي توان از مدير سازماني كه قهرمان بي بديل كشور را فراموش كرده و نمي توانند نام او را از روي نوشته بخوانند درخواست نه استعفا بلكه بركناري نمود!»

كوه سقوط كرد

پس از شروع درمان اوراز در بيمارستان اسلام آباد پزشكان معالج در يازدهم شهريور ماه نسبت به وضعيت او اظهار اميدواري كردند. حتي «معروف اوراز» برادر محمد خبر داد كه بعد از دو هفته محمد چشمانش را باز كرده و از حالت بيهوشي درآمده است. در همين حال مردم نقده و اشنويه شب ها با برپايي مراسم دعاي توسل براي سلامتي او دعا مي كردند اما رفته رفته حال عمومي «فاتح اورست» در شرايط بحراني قرار گرفت. پزشكان از بهبودي محمد قطع اميد كردند و حتي اقوام اوراز تصميم گرفتند كه پدر و مادر محمد را به پاكستان بفرستند اما سرانجام محمد اوراز مردي كه قول داده بود تمامي قله هاي بالاي 8 هزار متر را با پرچم ايران فتح كند ...

« فاتح قصه ما به قله رسيد. دوستانش از روزي مي گويند كه عقاب سربلند كوهستان ها در يكي از آخرين روزهاي بهار 1377 اورست را فتح كرد و اين پايين مردم ايران مات و مبهوت به ستاره هاي نامدار فوتبال آلمان خير شده بودند كه چطور دروازه تيم ايران را توپ باران مي كنند!

دوستانش از لحظاتي مي گويند كه همه اعضاي تيم كوهنوردي ايران در نوك قله توان ايستادن نداشتند اما اوراز نقده چقدر غريبانه از شدت خوشحالي آرام و قرار نداشت. دوستانش از شبي مي گويند كه پس از فتح اورست پا به فرودگاه مهرآباد گذاشت اما تمام نگاه مردم به سالن ترمينال شماره 2 و بازگشت ملي پوشان فوتبال از فرانسه اختصاص داشت.»