مورچه و سیب شیرین
ارسالی از : حسین صالحی

لالون(فشم) عکس از ح صالحی
...یکی بود یکی نبود:...
این منم !؟ بدنم داره می خواره، پوستم ترکیده از خاراندن، دماغم خیس شده - انگار می خواد قد بکشه ! یعنی من می خوام بلند شم!؟ می خوام ساقه ای داشته باشم "می خوام از لاکم بیرون بیام و پوست بریزم ؟... اینجا خیلی تاریکه" یک کم گرم شده "چشمم بازه ولی خوب نمی بینم" نزدیک من کسی نیست "یک کم دیگه باید قد بکشم" آره . تاریکی کم شد " مثل یه نوره قرمزه " دارم می بینم "این که نرمه" خودشو جمع کرد"! داره حرکت می کنه – این سرشه یا دمش/؟ تو کی هستی؟ من!؟ من! یه کرمم "رنگ من قرمزه – خیال نکنی من نورم ". ولی من تو رو می شناسم "تو یه ، دونه ایی – که جوانه زده و پوستش داره می افته. – من تو رو نمی خورم " – ولی بعضی از ماها توی میوه های شما قایم می شن و با شما زندگی می کنن و از شما می خورن" تا یه جور پروانه بشن- اما من همیشه توی خاکم. - تو داری چکار می کنی؟ ای کرم قرمز، من، عاشق رطوبت توی خاکم و دارم شخم می زنم آفتاب رو دوست ندارم "روشنایی رو دوست ندارم – تو هم نباید منو زخمی کنی وقتی که می خوای ساقه تو بالاتر ببری - - پس تو نور نیستی، ولی سایه هم نیستی "- من هم مثل تو رطوبت رو دوست دارم ولی می خوام برم به طرف گرما "تو بدنت گرمه "آره – من این گرما رو، از زمین گرفتم و تو وجودم ذخیره کردم – می دونی که زمین گاهی گرم و گاهی کمی سرد می شه. - ولی تو که الان دیگه دونه نیستی – مثل من زیاد گرم نیستی " شاید- ولی من هم رطوبت رو دوست دارم – بعضی وقتها سبک تر می شم و انگار از خواب بیدار شدم و خودمو به طرف بالا می کشم" وقتی این کارو می کنم دیگه به عقب بر نمی گردم – نمی دونم چرا عقب نمی رم – فقط می رم بالا ... حالا هم می خوام برم ، می شه به من کمک کنی تا خاک رو باز کنم- باشه من راهو برات باز می کنم تا هوا بیاد، فکر می کنم آنوقت ساقه ات بلند تر می شه و بقیه راهو خودت بری یا باز کنی و کانالی بزنی - نمی دونم یه چیز این جوری –خوب حالا با هم حرکت می کنیم تو پا تو فشار بده، آره آهان، درست شد - من فعلا، از تو جدا می شم و راهمو کج می کنم و می رم دنبال زندگیم آخه منم وظیفه ای دارم ... دونه کوچولو که حالا کمی قد کشیده بود احساس سبکی می کرد – ولی ناگهان سرش به سنگی خورد و کمی سردش شد و خودشو جمع کرد. نه مثل کسی که بخواد برگرده " نه مثل کسی که چشم شو می بنده و صاف می ایسته و خودشو میندازه توی آب خنک- حالا باید چکار کنم؟ چقدر تاریکه نمی خوام به کرم قرمز فکر کنم "که اگه بود کمکم می کرد ولی اون آخرش به من گفت که می خواد بره و حرفی از وظیفه زد – من باید گرمای داخل بدنمو نگه دارم ... شاید بشه یه جوری کمی استراحت کنم، سرم یک کم از سنگ فاصله گرفت مثل اینکه اینطرف کمی گرمتره و نرمتره مثل دور برم نیست یعنی مثل یک جای گلی نیست- تکان دادن سرم و کمی حرکت کردن هم آسانتره مثل اینکه یه چیزی هم توش دیده می شه – سرش مثل من دراز نیست یک کمی مثل سنگه ...- چقدر راحت از اینجا رد شدم "می شه جمو جور شد – گردنم داره می خواره مثل یه جوش کوچک "خوب نمی تونم ببینمش انگار می خواد قد بکشه "ولی من وقت ندارم نباید زیاد بهش توجه کنم- حالا که تونستم به جای بهتری برسم باید بیشتر پامو فشار بدم تا سرمو بالاتر ببرم – مثل اینکه زمین داره می ریزه! – یه چیزی – به طرفش فوت می کنم، و ایستاد! دهنشو جلو آورد "من ترسیدم اون حرف زد و گفت: من با تو کاری ندارم – من دارم برای تخم ریزی چاله می کنم. تو می دونی من چه حیونی ام؟ شاید نه "من یه مورچه ام !؟ بذار بیام جلوتر – تو مورچه ای؟ من سر راهم به جای نرمی رسیدم و یه چیزی دیدم – کمی شبیه تو بود ولی بی حرکت بود – شاید تو یه مورچه رو توی یه تکه چوب پوسیده درختی دیده باشی – من مورچه فکر می کنم که تو یه جوونه سیب باشی از بوی تو می فهمم " اگر به راحت ادامه بدی و بتونی خودتو به روشنایی برسونی می دونم آخرش چی میشی – البته این راهی که تو داری میری از کنار لونه ماست – یک کم فاصله می گیری ؟ ما مورچه ها خیلی خوب شما رو می شناسیم – شما قد می کشید ودستهای زیادی (شاخه های)خواهید داشت آرزو های شما خیلی زیاده البته خیلی ها آرزو دارند که مثل شما ها زیبا باشن – هر چند که شما چند نوع هستید ولی از یک خانواده اید- قد می کشید"آفتابو دوست دارید – رطوبت ونم بارونو هم – وشکوفه های زیادی می دید – سفید " صورتی " ما از روی بدن وشاخه های شما – برای زندگی کردن و وظیفه خودمون بالا وپایین می ریم و شما رو می بینیم – وقتی باد می زنه ما به شما تکیه می کنیم – گلبر گهای شما می ریزه و اونوقت شما دوباره زیباتر می شید – سیب های رنگارنگ از شاخه های شما آویزون می شه و زندگی می کنید – اون موقع شما خیلی با شکوه وقشنگ می شید . ..- من، خیلی پر حرفی کردم ، نه ؟ . نه نه - تو منو بزرگ کردی و شکوفه وسیب وزیبایی رو به یادم آوردی... – راستی اون کیسه سفید رنگ چیه؟ اون، تخم یه مورچه است، من باید براش جایی پیدا کنم . حالاهم می خوام برم

کناره دریای خزر عکس از ح صالحی
...ولی یادت نره تو همیشه از خانواده سیبی، ها ! و خیلی چیزا یاد می گیری ... - از تو مورچه عزیز خیلی ممنونم . – ... پاهامو فشار می دم واز کنارت رد می شم. تا بالاتر، و شکوفه و شاد ی " شیرین بشم "سرخ بشم ... و روشاخه هام هزار هزار سیب بشه "باد که میاد تاب بخورم "خنده بشم "قند بشم ...
86 حسین صالحی